/section> /section>/header>
ربا به معنی: بخش زیاد شده، فزونی یافته، فزونی، زیادی، افزوده... است، و معادل بهره در زبان فارسی است. وقتی چیزی به کسی می دهیم و زیـاده از آنچه به وی داده ایم از وی پس میگیریم، آن بخش زیادی ربا نامیده می شود. در قرآن فقط از ربا خورنده و ربا خوردن صحبت شده و تحریم شده است. ولی از ربا دادن و ربا دهنده صحبتی نشده است. در آیه 131 سوره آل عمران ربا خوردن (بهره گرفتن) نهی شده است. در آیه 275 سوره بقره از ربا گیرندگان صحبت شده، و در ادامه حرام بودن ربا مطرح شده. در آیه 278 گفته شده «ربا نگیرید» و در آیه 279 همان سوره عمل کسانی که ربا می گیرند را بمثابه اعلام جنگ با خداوند قلمداد نموده است. تحریم ربا از مسائل مهم اسلامى است و بازتاب گسترده اى در آیات و روایات دارد. حداقل هفت آیه قرآن به وضوح تحریم ربا را ثابت مى کند:
1- در آیه 275 سوره بقره مى خوانیم: «الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذى یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربوا و احل الله البیع و حرام الربوا فمن جائه موعظة من ربه فانتهى فله ما سلف و امره الى الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون؛ آنها که ربا می خورند برنمی خیزند مگر مانند کسی که شیطان به جنون آشفته اش کرده است. این از آن روست که گفتند: داد و ستد صرفا مانند رباست؛ در صورتی که خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده است. پس اینک کسی که از پروردگارش پندی به او رسد و باز ایستد، آنچه گذشته از آن اوست و کارش با خداست و هر که به (رباخواری) بازگردد، پس آنان دوزخیانند و در آن ماندگارند».
این آیه نخست به تشریح حال رباخواران در قیامت مى پردازد که همچون دیوانگان یا افراد مصروع که نمى توانند تعادل خود را حفظ کنند در عرصه محشر وارد مى شوند، گامى به جلو برمى دارند و زمین مى خورند و برمى خیزند و باز هم گرفتار همان سرنوشت مى شوند. آرى صحنه قیامت کانونى براى تجسم اعمال انسانهاست؛ آنها که تعادل اقتصادى جامعه را در زندگى دنیا از طریق رباخوارى برهم زدند در آنجا به صورت مست و مصروع و افراد دیوانه و غیرمتعادل محشور مى شوند، و وضع ظاهرى آنان همه افراد محشر را متوجه خود مى سازد.
این مجازات دردناک یک دلیل بر حرمت رباست. سپس مى افزاید این مجازات رسوا گر به دلیل این است که آنها مى گفتند: داد و ستد و ربا همانند یکدیگر است؛ یعنى هر دو سود آور و هر دو طبق قرارداد انجام مى شود «ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا». در حالى که خودشان هم مى دانند چنین نیست، داد و ستدهاى مشروع در مسیر منافع جامعه انسانى است و اگر سودى عاید فروشنده یا خریدار مى شود سودى هم عاید جامعه مى گردد و نیازها بر طرف مى شود، در حالى که رباخواران همچون زالو خون مردم را مى مکند و بى آن که خدمتى کنند ثروتهاى عظیمى به بار مى آوردند. به همین دلیل خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است. این تعبیر دلیل دیگرى بر تحریم رباست.
بعد مى افزاید: هر کس این موعظه الهى را بشنود و به کار بندد و از رباخوارى باز ایستد بر گذشته او ایرادى نخواهد بود (چرا که قانون عطف به ماسبق نمى شود) و در عین حال کار او به خدا واگذار مى شود (که او را مشمول عفو و بخشش خود گرداند) این تعبیر دلیل سومى بر تحریم رباست.. این آیه از انفاق و نیکوکاری شروع می شود و از اینجا استشمام می شود که نظر به همان وامهای به اصطلاح درماندگی است. می گوید آنها که ربا می خورند برنمی خیزند مگر مانند کسی که شیطان او را مس کرده. یعنی مانند مجنون و جن زده و آدمی که عقل و هوش و فکرش را از دست داده. یعنی قرآن می خواهد بگوید رباخواری کأنه تأثیری در فکر و هوش میگزارد انسان را دیوانه می کند.
این به موجب آن است که گفتند: «انما البیع مثل الربوا». گفتند چه فرقی می کند که انسان خرید و فروش کند یا ربا بخورد «و احل الله البیع و حرم الربوا» ولی اینجور نیست خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام. «فمن جاءه موعظة من ربه فانتهی فله ما سلف و امره الی الله» مقصود این است که اگر موعظه ای درباره ربا بیاید و منتهی بشود یعنی از این ساعت دیگر توجه به دستور بکند، «فله ما سلف» گذشته ها همه محو شده، گذشته ها گذشته. «و امره الی الله» یعنی در دنیا از او پس نگیرید. «فمن عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» کسانی که بعد از نزول این آیه بخواهند ربا بگیرند مستحق آتشند. هر کس بعد از این ابلاغ صریح و آشکار به رباخوارى ادامه دهد اهل دوزخ است و جاودانه در آن مى ماند. این تعبیر دلیل چهارم مؤکدى بر حرمت رباست. به این ترتیب آیه فوق با تعبیرات حساب شده، تحریم ربا را به چهار صورت بیان کرده است و جایى براى کمترین تردید باقى نمى گذارد.
2- در آیه 276 سوره بقره که به دنبال آیه 275 آمده خداوند می فرماید: «یمحق الله الربوا و یربى الصدقات و الله لا یحب کل کفار اثیم؛ خدا ربا را تباه و صدقات را افزون می کند و او هیچ کفران پیشه گناهکاری را دوست نمی دارد». این آیه نخست مى گوید: خداوند ربا را نابود مى کند (در واقع یعنی بی برکتی را متوجهش می کند) و کمک به نیازمندان و انفاق در راه خدا را افزایش مى دهد. «یمحق» از ماده «محق» به معنى نقصان یا هلاکت است و آخر ماه را از این جهت محاق مى گویند که هلال ماه به قدرى کوچک مى شود که ناپدید مى گردد. در میان بزرگان اهل تفسیر گفتگوست که آیه فوق اشاره به نابودى درآمدهاى حاصله از ربا در این دنیاست، یا اشاره به بى ثمر بودن آنها در آخرت است هر چند در راه خدا اتفاق شود و به وسیله آن کارهاى به ظاهر خیر انجام گردد؟ هر دو معنى مى تواند صحیح باشد زیرا تجربه نشان داده که اموال حاصل از ربا دوام و بقاء و برکتى ندارد و رباخواران گرفتار سرنوشت هاى شومى مى شوند و با وضع بدى از دنیا مى روند.
در آخرت نیز روشن است به فرض که آن اموال را در راه خدا انفاق کرده باشند چیزى عایدشان نمى شود چرا که خداوند جز اموال پاک و حلال را نمى پذیرد و اصل قرآنى «انما یتقبل الله من المتقین؛ خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد» (مائده/ 27) همه جا حاکم است. رباخوارى فقر و بدبختى مى آفریند و جامعه را به تباهى مى کشد، تباهى جامعه مایه درد و رنج همه است، رباخواران نیز در آتش فقرى که براى جامعه فراهم کرده اند مى سوزند، در یک جامعه بدبخت کسى نمى تواند خوشبخت زندگى کند. در هر حال آغاز آیه شریفه مذمت و تهدیدى براى رباخوران است و آخر آن یعنى جمله «و الله لا یحب کل کفار اتیم» به وضوح دلالت بر حرمت ربا دارد؛ چرا که در این قسمت از آیه، هم نسبت کفر به رباخوران داده شده و هم نسبت اثم (گناه) که تأکیدى بر معنى کفر است.
3 و 4- در آیات 278-279 سوره بقره مسأله تحریم ربا به وضوح بیشترى مشاهده مى شود. نخست روى سخن را به همه افراد باایمان و خداجوى کرده و با صراحت و قاطعیت مى فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقى من الربا ان کنتم مؤمنین؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر مؤمنید از خدا بترسید و باقی مانده ربا را واگذارید» (بقره/ 278).
جالب این که هم در آغاز آیه خطاب به مؤمنان است و هم در پایان آیه ترک رباخوارى را نشانه ایمان مى شمرد و جمله ذروا (رها کنید) امر است و امر دلالت بر وجود دارد؛ به خصوص این که با جمله «ان کنتم مؤمنین» همراه شده است. آیه هنگامى نازل شد که آلودگى به رباخوارى بطورى گسترده مردم مکه و مدینه را فرا گرفه بود، و قرآن دستور داد وامهاى ربوى در هر مرحله اى هست متوقف گردد. سپس با لحنى فوق العاده تهدیدآمیز مى افزاید: «فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله؛ و اگر (این کار را) نکنید پس به جنگی از جانب خدا و رسولش آگاه باشید» (بقره/ 279). بسیارى گمان مى کنند مفهوم این جمله آن است که شما اعلان جنگ با خدا کنید در حالى که جمله «فأذنوا» با توجه به مفهوم لغوى آن معنایش این است که خدا و پیامبر به شما اعلان جنگ میدهند و معنى و مفهومش این است که پیغمبر اکرم (ص) از آن زمان مأمور شد که اگر رباخواران دست از کار زشت خود نکشند با توسل به اسلحه و نیروى نظامى آنها را بر سر جاى خود بنشاند.
به هر حال چنین تعبیر تندى در هیچ آیه از قرآن درباره هیچ گناهى از گناهان وارد نشده و نشان مى دهد که ربا خوارى از دیدگاه اسلام تا این حد خطرناک و پرمفسده است و در پایان آیه براى این که حق و عدالت رعایت گردد مى افزاید هرگاه توبه کنید مى توانید سرمایه هاى خود را از بدهکاران (بدون سود) باز پس بگیرد و به این ترتیب نه ظلم و ستم کنید و نه بر شما ظلم و ستمى مى شود: «و ان تبتم فلکم رئوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون؛ و اگر توبه کردید اصل مال از آن شماست؛ نه ستم می کنید و نه ستم می بینید» (بقره/ 279).
قبل از نزول آیات بالا رباخوارى کم و بیش در میان مردم رواج داشت، پس از نازل شدن این آیات ربا بطور مطلق و قطعى و جدى تحریم و رباخواران تهدید به قیام مسلحانه بر ضد آنها شدند و تنها حق داشتند اصل سرمایه خود را باز پس بگیرند، نه بیشتر. نکته دیگر درباره آیه فوق اهمیت تعبیر «لا تظلمون و لا تظلمون» است که یک شعار مهم و قانون کلى اسلامى است؛ هر چند در اینجا در مورد رباخوران پیاده شده ولى طبق این اصل قرآنى هیچ کس نباید ظلم کند و نه مورد ظلم قرار گیرد. به تعبیر دیگر نه ظلم کن، نه تن به ظلم ده که هر دو گناه و خلاف است.
5 و 6- خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا الربا اضعافا مضاعفة* واتقوالله لعلکم تفلحون و اتقوا النار التى اعدت للکافرین؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! ربا (و سود پول) را چند برابر نخورید!* از خدا بترسید، تا رستگار شوید! و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است! (آل عمران/ 130-131). این دو آیه -بر خلاف آیات گذشته- به قسم خاصى از ربا نظر دارد و آن رباى مضاعف است، یعنى آیه شریفه، حرمت رباى مضاعف را اثبات مى کند، نه این که رباى معمولى را مجاز بشمرد، بلکه نسبت به رباى عادى ساکت است.
قول مشهور در میان مفسران در مورد این آیه، که بسیارى از مفسران آن را پذیرفته اند، این است که هنگامى که بدهکار، سر موعد نتوانست بدهى خود را بپردازد، بدهى او را تا مدتى به تأخیر مى اندازد ولى با سود دیگرى که فقط به سرمایه تعلق مى گیرد؛ مثلا کسى 100 هزار تومان را به شخصى به مدت یکسال وام مى دهد که در پایان مدت، 120 هزار تومان به او بپردازد و اگر بدهکار نتوانست دین خود را ادا کند، طلبکار به او یکسال دیگر فرصت مى دهد، به شرط این که 20 هزار تومان دیگر به عنوان سود اصل سرمایه به او بدهد، این عمل شبیه همان جریمه دیر کردى است که متأسفانه بعضى از مؤسسات مى گیرند و مشروعیت ندارد.
تفسیرى که نزدیکتر به نظر مى رسد این است که سرمایه و سود را در مرحله بعد به عنوان وام محسوب کند و سود هر دو را بگیرد، یعنى: اگر سر موعد نتوانست سرمایه و سود را بپردازد به او مهلت دیگرى مى دهد به شرط این که سودش را بپردازد، یعنى بعد از مدت یکسال دیگر علاوه بر باز پس دادن طلب و سود اولیه، سود سود را نیز بپردازد. این احتمال با تعبیر «اضعافا مضاعفة» سازگارتر است و این نوع رباخوارى، بدترین و زشت ترین شکل رباخوارى است، زیرا سبب فقیرتر شدن وام گیرنده و غنى تر شدن وام دهند مى شود و روز به روز فاصله آن دو را بیشتر مى کند چرا که در مدت کمى از راه تراکم سود، مجموع بدهى بدهکار به چندین برابر اصل بدهى افزایش مى یابد و به کلى از زندگى ساقط مى گردد. در هر حال آیه دلالت بر تحریم ربا دارد، چون نهى ظاهر در تحریم است؛ مخصوصا که در ذیل آیه شریفه اطلاق کفر بر رباخوران شده است.
7- خداوند در سوره نساء آیات 160-161 مى فرماید: «فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات احلت لهم و بصدهم عن سبیل الله کثیرا* و اخذهم الربوا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل و اعتدنا للکافرین منهم عذابا الیما؛ به خاطر ظلمى که از یهود صادر شد، و (نیز) بخاطر جلوگیرى بسیار آنها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاکیزه را که بر آنها حلال بود، حرام کردیم* و (همچنین) بخاطر ربا گرفتن، در حالى که از آن نهى شده بودند؛ و خوردن اموال مردم به باطل؛ و براى کافران آنها، عذاب دردناکى آماده کرده ایم».
مطابق این آیه، یهودیان مرتکب چهار عمل زشت و منکر مى شدند که باعث حرام شدن بعضى از طیبات بر آنها شد. ظلم و ستم، مانع انجام کارهاى خیر، رباخوارى، ارتزاق از راه حرام. این آیه دلالت دارد بر اینکه رباخوارى بر یهود نیز حرام بوده است و جالب این که على رغم تحریفاتى که در تورات شده است، در دو جاى تورات کنونى تحریم ربا به چشم مى خورد. البته از بعضی آیات قرآن درباره ربا می توان استشمام کرد که نظر قرآن به قرضهائی است که در مورد درماندگان باید داد. چون در بعضی جاها ربا را در مقابل صدقه می آورد: «یمحق الله الربا و یربی الصدقات». اما جاهایی هم هست که ربا را در مقابل بیع قرار می دهد و بالخصوص یکی دو جا هست که تعبیر به ظلم می کند. در این موارد اگر نظرش به مبارزه با بیرحمی و قساوت جامعه بود و می خواست بگوید جای رحم کردن است و جای این است که از منفعت و حق مشروعتان بگذرید، دیگر معنی نداشت که تعبیر به ظلم کند بگوید: «فلکم رؤس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون».
راجع به کسانی که قبلا قرض ربوی داده بودند قرآن فرمود که همان رأس المال ها یعنی عین مالتان را بگیرید. سودها را دیگر حق ندارید بگیرید. آنوقت «لا تظلمون و لا تظلمون» نه شما ظلم می کنید با گرفتن سود، و نه مظلوم واقع می شوید با از دست دادن سرمایه تان. از این تعبیر قرآن به نظر می رسد که اساسا قرآن سود گرفتن از قرض را ظلم می داند و می دانیم که ظلم یعنی گرفتن چیزی بدون حق و بدون یک مجوز. البته مجوز طبیعی نه مجوز قانونی. در واقع عدل هم یعنی به هر مستحقی آنچه را که استحقاق دارد دادن. و ظلم تجاوز به حقوق دیگران است. قرآن ربا گرفتن را تجاوز به حق قرض گیرنده تلقی می کند و اصلا نامشروع می داند. با توجه به بعضی نکات که در این آیات هست مثلا آنجا که ربا را در مقابل صدقه آورده یا قبلش آیه انفاق آمده می شود ابتدا استظهار کرد که این آیات ناظر به همان ربائی است که در مواردی که انسان باید کار خیر انجام دهد، ربا بگیرد. به عبارت دیگر ناظر به ربای مصرفی و استهلاکی است. ولی در عین حال به نظر می رسد با آن قیدهائی که دارد مخصوصا در جمله: «لا تظلمون و لا تظلمون» و همچنین جمله: «و ما اوتیتم من ربا لیربوا فی اموال الناس فلا یربوا عندالله؛ و آنچه (به عنوان) ربا داده اید تا در اموال مردم فزونی یابد، (بدانید که) نزد خدا زیاد نمی شود (و برکتی ندارد)» (روم/ 39)، باید بگوئیم نه، از نظر قرآن ربا به طور مطلق ظلم است نه بیرحمی و عدم احسان.
نتیجه اینکه آیات متعددى از قرآن مجید -حداقل هفت آیه- دلالت بر حرمت ربا دارد و قرآن به شدت هر نوع رباخوارى را تحریم مى کند تا آنجا که آن را نوعى کفر به خدا مى شمارد و به رباخوارى از ناحیه خدا و رسولش اعلان جنگ مى دهد و رباخوار را مستحق خلود در جهنم مى داند و این کار را سبب مجازات دنیوى مى شمرد.
انسانی ساکت و وارسته زحمتکش و امیدوار کسی که به جرات میتوان گفت همچون پذرش و مادرش که هم اکنون در سالگی با زحمت فراوان و عرق جبین و بدون هیچ حاشیه ای که خصلت خیلی از بسکابادیهای است عمر میگذارند . به جهت اشنایی با این عزیز به منزل ایشان در مشهد - بلوار امدیم و گفتگوی صمیمی و اکنده از عمری اشنایی را با ایشان داریم
امروزه همه ی ما واقف بر آنیم که دنیای امروز دنیای علم آوری، کسب و کار و تجارت است و همه بر آنند که به زندگی ایده آل تر و مطلوب تری برسند و لحظه ای غفلت ما را از این دور دوندگی بازخواهد داشت.
در راستای همین مقدمه جمعی از بانوان برای ایجاد یک کار تیمی در جلساتی گرد هم آمده و برای ایجاد یک تولیدی پوشاک فعالیت می کنند.این جلسات به صورت مرتب با حضور این بانوان و آقای مهندس حسین بسکابادی در محل شرکت تعاونی مسکن فجرخاوران برگزار میشود.
اعضای این تیم که شامل چند بانوی طراح و سابقه دار در زمینه ی پوشاک می باشند با هدف تولید ابتدایی نیازهای پوشاک کشور هرچند در نسبتی کوچک گرد هم آمده اند تا بتوانند در آینده بخشی از نیازهای کشور را تامین کرده و برای عده ای از بانوان عزیز کشورمان کارآفرینی کرده و شاید در چشم اندازی دور دست کمی از واردات این صنعت به کشور جلوگیری شود.ما نیز امیدواریم که در راهی که قدم گذاشته اند موفق بوده و این بزرگ با توکل بر خدا با همیاری و دعای خیر شما عزیزان به بار خواهد نشست.
بدینوسیله از کلیه برادران بسکابادی مقیم مشهذ دعوت میگردد دز جلسه تیرماه 1394 مجمع بسکابادیها که جمعه 19/4/1394 ذمصادف با شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان در منزل م*ح* بسکابادی به نشانی مشهد - بلوار فرامرز 15 بین رسالت 27و 29 پلاک 11 تشکیل میشود حضور بهم رساتید و پس از صرف افطار از مراسم مجمع استفاده نماییند .
هیت مدیره مجمع بسکابادیهای مقیم مشهد
بر ان شدیم به جهت زنده نگهداشتن یاد همشهریانی که در میان ما زیستند و منشا ات و خیرات گردیده ولی هم اکنون در میان ما نیستند گوشهای هرچند کوتاه از زدگی انان به ترتیب سال فوت نگارش نماییم باشد که انشا ا.... این اقدام نا قابل حداقل خدمت در جهت بزرگداشت مقام ان عزیزان تسلی دل بازماندگان و علو درجات الهی انان باشد .
از دست رفتگان سال 1394
(1 )مرحومه مغفوره حاجیه خانم فاطمه بسکابادی فرزند کربلایی حسن حاج قربان حاجی فولاد همسر اقای حاج محمد ایزدپناه
(2 )مرحوم بزرگ خانذان حاج علی اکبر شجاعی نیا ( بسکابادی ) فرزند کربلایی حسن حاج قربان حاجی فولاد .
حاج علی اکبر که عمر با برکت خود را دراه خانواده و اعتلای بسکاباد صرف نمود در سال در بسکاباد متولد و از ابتدا با سخت کوشی هرچه تمامتر به همراه خانواده دوران سخت و تنگدستی و هچنین شیرین با هم بودن از او شخصیتی سخت کوش و مهربان ساخت در سال با دختر عموی خود حاج معصومه بسکابادی فرزتد عباس حاج قربان ازدواج که حاصل این پیوند (1 ) حاج غلامرضا که هم اکنون در خیابان دانشگاه مشهد بنکداری پارچه مشغول بوده (2 ) دکتر محمد حسین بسکابادی استاد دانشگاه علوم پزشکی مشهد ( 3 ) حاج عباس بسکابادی که در گناباد پاساز قهرمانی به شغل پارچه فروشی مشغولند (4 ) اقدس بسکابادی همسر مرحوم حسین کافی (5) سهنگ محمد بسکابادی افسر عالی رتبه سپاه پاسداران و مسعول بسیج مهندسین کشاورزی خراسان (6 ) حا جیه فاطمه بسکابادی همسر مهندس علی اکبر بسکابادی مدیریت و رییس هیت مدیره شرکت اب و فاضلاب روستایی خراسان جنوبی (7 ) مهندس حسن شجاعی نیا میباشد .
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با رای قاطع مردم مسعول شورای اسلامی بسکاباد انتخاب که در زمان ایشان اقدامات عمرانی بسار با همیاری و همکاری مردم و سایر اعضای شورا از جمله کربلایی عباس مشاورنیا - مرحوم کربلایی عابدین بسکابادی - مرحوم حاج علی بسکابادی - اقای محمد حیدرینیا - اقای محمد صالحی نیا و کمک موتر بسکابادیهای خارج روستا و همت و کمک ادارات و نهادهای شهرستان قاینات صورت میگیرد که به تعدادی از انها اشاره میشود .
1- ایجاد شبکه ابرسانی داخل بسکاباد با باسازی منبع اب انبار مسجد سر قلعه قدیمی بسکاباد و انتقال اب به تمام منازل
2- احدات شبکه برق و برق رسانی به کلیه منازل
3- احدات ساختمان دبستان روستا و تجهیز و راه اندازی
درجهت اشنایی با یکی از همشهریان دلسوز و عاشق بسکاباد این هفته به محل کار اقای ابوالحسن احمدی تبار فرزند حاج رمضان برادر شهید احمد بسکابادی امادیم
شرکت تعاونی مسکن فجر خاوران در سال 1381 به شماره ثبت 17473 به امید خانه دار شدن همشهریان در جوار ملکوتی علی ابن موسی الرضا شروع به کار کرد.این شرکت پس از 13 سال گذشت از شروع به کار دارای 13 پروژه در نقاط مختلف شهر است که به شرح ذیل می باشد :
1-فاز 1 شریف:بلوار وکیل اباد-وکیل اباد 59-بین شریف 7 و 9
2-فاز 2 صدف:بلوار وکیل اباد-خیابان صدف-نبش صدف 31
3-فاز 3 تقی اباد:بلوار احمد اباد-ابومسلم1
4-:-فاز 4 الهیه:نبش مجیدیه 5
5-فاز 5 عشرت اباد:
6-فاز 6 بهمن:صدف-بلوار بهمن
7-فاز7 سرافرازان:سرافرازان9
8-فاز 8 ابرده:شاندیز-ابرده
9-فاز 9 تربیت:خیابان ابکوه-خیلبلن تربیت شمالی-تربیت شمالی 1/1
10-فاز 10 هاشمیه:بلوار نماز-نماز 1/3
11-فاز 11 بسک:بلوار الهیه-بین الهیه 38-40
در جهت ایجاد اشتغال مولد و پایدار در بسکاباد با مطالعات جامع و گسترده به خصوص برای کسب درامد زنان سرپرست خانوار ایجاد یک واحد کارگاه جوراب بافی میتواند بسیار موثر و مفید باشد . مکان استقرار دستگاهها فروشگاه تعاونی مصرف روستا میتواند باشد که متاسفانه چند سالی است که خالی بوده و امکان اجاره ارزان و ساده ان فراهم است . لذا از کلیه همشهریان عزیز تقاضا دارد با جدیت هرچه تمامتر مراتب را پیگیری و ما را از نقطه نظرات خود اگاه سازند.
مینلرزه دشتبیاض و فردوس (۱۳۴۷)
مختصات: ۳۳°۵۴′ شمالی ۵۹°۰۱′ شرقی / ۳۳.۹° شمالی ۵۹.۰۲° شرقی / 33.9; 59.02
زمینلرزه دشت بیاض و فردوس | |
---|---|
تاریخ | ۹ شهریور ۱۳۴۷ |
بزرگی | ۷٫۳ ریشتر |
زیان | حدود ۱۲٬۰۰۰ نفر کشته[۱] |
زمینلرزه دشت بیاض و فردوس، دو زمینلرزهٔ پیاپی بود که در دو روز منطقهٔ دشت بیاض، کاخک و فردوس را ویران کرد.
زمینلرزهٔ نخست، به شدت ۷٫۳ ریشتر[۱] و در ساعت ۲:۱۷ بعد از ظهر[۲] ۹ شهریور ۱۳۴۷ دشت بیاض، خضری، کاخک و روستاها و شهرهای اطراف را لرزاند. فردای آن روز، صبح ۱۰ شهریور ۱۳۴۷، شهر فردوس با زلزلهای به بزرگی ۶٫۴ ریشتر[۳] ویران شد.
این زمینلرزه، همچنین با نامهای زمینلرزهٔ فردوس، زمینلرزهٔ کاخک و زمینلرزهٔ جنوب خراسان هم شناخته میشود.
کشتهشدگان این دو زمینلرزه در آمارهای مختلف، بین ۷٬۰۰۰ تا ۱۲٬۰۰۰ نفر بیان شدهاند.[۴] همچنین در این زمینلرزه، حدود ۱۲٬۰۰۰ خانهٔ مسکونی ویران شد[۵] و حدود ۷۰٬۰۰۰ نفر بیخانمان شدند.[۴]
دومین دورهٔ جشن هنر شیراز، بهدلیل وقوع این زمینلرزه، بدون تشریفات و با یک روز تأخیر گشایش یافت. جشن هنر شیراز از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶، هر ساله در شهریورماه برگزار شد.
سیدعلی خامنهای، در سال ۱۳۹۱، پس از بازدیدی که از مناطق زلزلهزده در زمینلرزه استان آذربایجان شرقی داشت، به زمینلرزهٔ دشتبیاض و فردوس اشاره کرد و گفت: «در زلزلهٔ فردوس، که این شهر بزرگ تقریباً با خاک یکسان شده بود، در طول دو ماه، تنها دو بار شیر و خورشید به مردم از نظر اجناس و مواد غذایی کمک کرد؛ حالا چادر و پتو و اینها که هیچ، آن که خیلی خیلی کم و غیر قابل ذکر بود.» وی ضمن بیان خاطرات خود از زلزله هولناک سال ۱۳۴۷ افزود: «من همان وقت منبر رفتم و سخنرانی کردم و از مردم پرسیدم که شیر و خورشید به شماها چه داده. به نظرم گفتند در طول این دو ماه، صد گرم شکر دادند. به همین تناسب، اجناس مختصری داده بودند، نه اجناس لازم زندگی. خب، ما آنجا رفتیم، دیدیم و کار کردیم.»[۷]
|