سرمایهداری جهانی در آستانه تحولات مهم
کد خبر: ۴۵۹۲۸۶
تاریخ: ۰۷ آبان ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۳
اعتماد:
نولیبرالیسم جهانی از نظر اقتصادی شکست خورده و احتمالا در آینده این نظام
با دگرگونیهای وسیع رو بهرو خواهد شد. چیزی که در این میان حایز اهمیت
است، این است که دگرگونی فوق باید در راستای بهبود وضعیت زندگی عموم مردم
باشد تا بتواند به ترقیخواهی، رشد و توسعه یاری برساند. فلاکتی که
نولیبرالیسم به جهان تحمیل کرد، کم نبود و دگرگونی آتی باید در مقابل این
فلاکت بایستد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق، باعث پدید
آمدن نظام تکقطبی در جهان ما شد که در آن امپریالیسم امریکا یکه تاز میدان
شد.
امپریالیسم غرب و بازوی نظامی آن ناتو در
این دو دهه یکهتاز میدانی شدند که در آن برای خود هیچ رقیبی قایل نبودند و
با توجه به همان سنت خود قدرت اقتصادی خود را از طریق میلیتاریسم و هژمونی
نظامی خود به دیگر کشورها و به ویژه کشورهای پیرامونی غالب کردند. بیش از
همه این اتفاق را ما در کشورهای همسایه خود دیدیم که امریکا و ناتو زیر
لوای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر به این کشورها تجاوز کردند اما نتیجه این
تجاوزات نه تنها بهبود زندگی مردم یا دموکراسی نشد، بلکه میزان فلاکت و
ویرانیها را در این کشورها نسبت به قبل، بهمراتب افزایش داد. برآمدن
جریانات بنیادگرایی مانند طالبان با کمک مستقیم امریکا و جریانات متاخری
مانند داعش هم تحت تاثیر میلیتاریسم غرب در خاورمیانه پا گرفت و وضعیتی را
به وجود آورد که اکنون شاهد هستیم. اما این همه کار نیست و در طرف مقابل،
قطب دیگری در حال شکلگیری است؛ قطبی که بهجای تحمیل اتوریته نظامی، با
رسوخ اقتصادی در اکثر کشورهای جهان خود را مطرح کرد. این کشور چین است که
در این سالها به شکل کاملا خزندهای توانست تبدیل به یک وزنه مهم جهانی
شود و امروز دیگر آن را میتوان به عنوان یک امپریالیست شناخت. در طرف
مقابل قدرتمندان، تودههای مردم و وجدانهای بیداری قرار دارند که از وضعیت
فوق ناراضی هستند، نسبت به وضعیت خاورمیانه حساسند، از وضعیت مردم مظلوم
فلسطین ناراحت هستند و نسبت به تغییر سیاستهای کنونی مصمم. برآمدن سیریزا
در یونان، جرمی کوربین در حزب کارگر انگلیس، حزب پودوموس اسپانیا و
جریاناتی از این دست که جهان غرب را بسیار شگفتزده کرده نشان از همین
تمایل و گرایش اجتماعی به تغییر وضعیت کنونی دارد. اتحادیه اروپا با فشاری
که به کشورهای ضعیفتر آورد نشان داد راهحل مناسبی برای بهتر شدن زندگیها
نیست و اساس این تحولات نقد به سیاستهای تعدیل ساختاری است. اینبار
نمیتوان مردم را متهم کرد که فریب کشورهای بلوک شرق و دستگاههای تبلیغی
آن را میخورند، چرا که مردم از وضعیت کنونی خود خسته هستند و اتفاقا در
جهانی یک قطبی به فکر تغییر ند. متاسفانه در سالهای گذشته در کشور ما هم
گرایشات نولیبرالی با اتکا به پشتوانههای قدرتمند مالی توانستند برای خود
دستگاه تبلیغی عریض و طویلی ترتیب دهند و تلاش دارند تا ذهنیت جامعه را
مهندسی کنند. باید در مقابل چنین گرایشاتی ایستاد و آشکار کرد اگر امروز
وضعیت اقتصادی جامعه با مشکلاتی رو بهرو است ناشی از سیاستهای تعدیل
ساختاری است که توسط بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به ایران دیکته شد.
باید گفت که اشتباهات دولت نهم و دهم نهتنها ناشی از گرایشات
عدالتطلبانه آن نبود، بلکه ناشی از گرایشات نولیبرالی این دولت بود. امروز
در کشور ما بر همگان عیان شده که سیاست هدفمندی یارانهها اشتباهی بزرگ
بود اما همین سیاست کمرشکن را رییس صندوق بینالمللی پول ستایش کرد و گفت:
باید نحوه اجرای این سیاست تعدیلی را کشورهای دیگر از ایران الگوبرداری
کنند. باز هم متاسفانه بهدلیل اینکه انحصار رسانه در دست جریانات نولیبرال
است از انعکاس این گفتهها خودداری کردند و به جای آن مشکلات کشور را ناشی
از سیاستهای به اصطلاح عدالتخواهانه دولت نهم و دهم اعلام کردند. هر چند
امروز این حرف به لطیفه بیشتر شباهت دارد زیرا چنین نبود و دولت هشتساله
احمدینژاد در عمل هیچ گرایش عدالتخواهانهای از خود نشان نداد. جهان امروز
قطعا در آینده دستخوش تحولات مهمی خواهد شد، زیرا نولیبرالیسم و
سرمایهداری جهانی امروز، ثابت کرد کفایت اداره جامعه را ندارد و ادامه این
روند، جامعه را بیش از پیش به قهقرا خواهد برد. برای این تحول نباید
نادیده گرفت که گرایش به عدالت اجتماعی و افزایش سطح رفاه عمومی، یک گرایش
واقعی در جامعه است و در صورتی که تحول احتمالی آتی این گرایش دست بالا را
پیدا کند، میتوان بهبهبود وضعیت امیدوار بود.