تعبیر فال حافط شما در پایین صفحه نوشته شده است.

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی |
|
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی |
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو |
|
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی |
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت |
|
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی |
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل |
|
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی |
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست |
|
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی |
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست |
|
ره روی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی |
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست |
|
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی |
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم |
|
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی |
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق |
|
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی |
تعبیر:
از تنهایی و بی کسی نالانی ،غم و غصه داری ،می خواهی تا روزگار بروفق مرادت
شود تا دمی آسوده باشی.اما مطمئن باش که دیگر ناراحتی های تو دوام ندارد و
به زودی روزگار خوش فرا می رسد.