.

هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک |
|
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک |
مرا امید وصال تو زنده میدارد |
|
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک |
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش |
|
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک |
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات |
|
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک |
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم |
|
و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک |
بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا |
|
لان روحی قد طاب ان یکون فداک |
عنان مپیچ که گر میزنی به شمشیرم |
|
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک |
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند |
|
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک |
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ |
|
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک |
تعبیر:
سعی کنید قدر دوستان خود را بدانید زیرا دوستان مهربان و فداکاری دارید که در مواقع سختی شما را تنها نمی گذارند و به کمک شما می آی